شکایت شهروند خرمشهری از روح الله مصطفوی!

در آستانه سالگرد رحلت ملکوتی حضرت امام خمینی (ره) خاطره ای به نقل از آقای غلامعلی رجایی را می خوانید که نشان از راز و رمز حقیقی ماندگاری آن امام سفر کرده در جان و دل هر ایرانی آزاده و مسلمان است. یعنی مردمی بودن و خود را جزیی از مردم دانستن «به دور از هرگونه ریاکاری و عوام فریبی»:

در ابتداي جنگ كه شهرهاي مرزي ايران، از جمله خرمشهر، زير توپ و خمپاره عراقي‌ها بود، امام(ره) با توجه به شرايطي كه در آن روز احساس مي‌كردند، از مردم خرمشهر خواستند شهر را در برابر هجوم عراقي‌ها ترك نكرده و از آن پاسداري كنند. به اين ترتيب، بنا بر فرمايشات امام، عده‌اي در شهر ماندند و در كنار بسيجي‌ها و سپاهي‌ها از خرمشهر دفاع ‌كردند، اما بر اثر شدت آتش عراقي‌ها و جوابگو نبودن امكانات دفاعي رزمندگان اسلام، عراقي‌ها خرمشهر را زير آتش گسترده خود قرار داده و سرانجام آن را اشغال كردند.

يكي از اهالي خرمشهر كه به فرمان امام در شهر مانده و بر اثر آتش دشمن اموال و دارايي خود را از دست داده بود، در اقدامي استثنايي، طي نامه‌اي به دادگستري تهران، از امام با نام «روح‌الله مصطفوي» شكايت كرده و در دادخواست خود نوشته بود: ما اثاثيه‌مان را جمع كرده بوديم كه از شهر خارج شويم، ولي تا شما گفتيد، ترك خرمشهر، خلاف شرع است، در شهر مانديم و عراقي‌ها آمدند و شهر را كوبيدند و اسباب و اثاثيه و دارايي ما از دست رفت، حالا شما بايد پول آن اثاث را به ما بدهيد؛ مبلغ مطالبه وي بابت اين خسارت، زير يك ميليون تومان بود.

آيت‌الله سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي كه در آن زمان، رئيس قوه قضائيه بوده است، پس از نقل اين مقدمات مي‌گويد: وقتي داديار دادگستري به نام روح‌الله مصطفوي احضاريه زده، آن را به دست مأموري داده و به جماران فرستاده بود، از دفتر امام با من تماس گرفتند و پرسيدند: اين قضيه احضار امام چيست؟!

من كه در جريان كار نبودم، فرصت خواستم تا مسئله را پيگيري كنم و پاسخ بدهم. قضيه را پيگيري كردم و اين‌گونه توضيح دادم: به لحاظ قانوني و به صرف اين‌كه امام به مردم گفته است، شهر را ترك نكنيد و آنان هم گوش‌ كرده و به همين خاطر، به آنان ضرر و زيان مالي وارد شده است، امام را نمي‌توان طبق قوانين حقوقي مقصر دانست، چون آنان هم مي‌توانستند مثل ديگراني كه به اين توصيه امام گوش نكردند، توجه نكنند و اموال و اثاثيه خود را از خرمشهر خارج كنند و در اين صورت، كسي مانع اقدام آنان نمي‌شد.

پس از گذشت مدتي، يك روز كه خدمت امام رسيدم، ايشان از من پرسيدند: ماجراي شكايت آن خرمشهري از من چي شد و به كجا رسيد؟ وقتي قضيه را به لحاظ حقوقي خدمتشان توضيح دادم، فرمودند: اقلا يك چيزي تعيين مي‌كرديد و به ايشان مي‌داديد. عرض كردم: اگر اين‌طور كنيم و ديگران هم متوجه شوند شما به اين آسيب‌ديدگان خسارت مي‌دهيد كه ديگر قضيه جمع نمي‌شود (نقل به مضمون).

آيت‌الله موسوي اردبيلي مي‌افزايد: امام به جاي اين‌كه ناراحت بشوند و بگويند، اين كيست كه از من شكايت كرده يا اين داديار به چه جرأتي براي من احضاريه و اخطاريه فرستاده، به نوعي دنبال اين بودند كه به مسئله شكايتي كه از وي شده بود، رسيدگي و طرف را راضي كنيم.

سندی از مظلومیت رزمندگان اسلام در خرمشهر؛ شکوائیه شمخانی

در سالگرد حماسه عظیم فتح خرمشهری مروری می کنیم بر نامه علی شمخانی فرمانده وقت سپاه خوزستان.

اين نامه مربوط به آبان ماه 59 است. زماني كه هنوز پاسداران با جان خود خرمشهر را سرپا نگه داشته بودند. روزهایی كه بني‌صدر، با خيانت به اين سربازان مظلوم، جفايي بيش از صداميان به پاسداران خرمشهر روا مي‌داشت:

نامه فرمانده سپاه پاسداران سپاه خوزستان در تاريخ 3/8/59
«وانزلنا الحديد فيه باس شديد». مسئولان‌، مسلمين، به داد ما برسيد، اين چه سازمان رسمي شناخته‌شده‌اي است که اسلحه انفرادي ندارد؟ نيروهاي شهادت‌طلب پاسدار را آموزش نداديد، مسامحه کرديد، چوبش را از خداي عزوجل خورديد و خواهيد خورد. چه بايد بگوييم که شايد شما را به تحرک وابدارم؟ اين را بگويم که از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقي مانده، بگويم که ما مي‌توانيم با 30 خمپاره خونين شهر را براي 30 ماه نگه داريم و امروز 30 تفنگ نداريم. و حال آن که سازمان‌هاي غير رسمي با امکانات فراوان بر ما مي‌رانند که بايد برانند.

واقعيت اين است که ارتش امروز ما نمي‌تواند بدون وجود سپاه پاسداران و برعکس، کوچکترين تحرکي داشته باشد. من را وقت آن نيست که بگويم تا به حال چه کارهاي متهورانه‌اي انجام داده‌ايم. خدا مي‌داند که ما تانک‌هاي دشمن را لمس کرديم. فغان‌هاي زنانه آنها را در شبيخون‌هاي خود شنيده‌ايم. سايه ما به حول خدا و مکتب اسلام همواره مورد حملات سلاح‌هاي سنگين دشمن بوده و هست و دشمن هرگز نتوانسته است اسير ما را تحمل کند. اسراي پاسدار يا از پشت تيرباران شده يا زير تانک‌ها له و لورده گرديده‌اند.

پناهندگان عراقي همواره ترس نيروهاي دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان يک معجزه الهي مطرح مي‌کنند. سلاح را به دست صالحين بدهيد. تا به حال، دشمن حسرت گرفتن يک اسلحه کمري را از پاسداران به دل داشته و خواهد داشت.

ما شهداي زنده فراوان داريم. ما اصحاب حسين به تعداد زيادي داريم. ما برپا دارندگان کربلاي 30 روزه خونين شهريم. ما بهشت را زير سايه شمشيرها مي بينيم. شهداي 25 روزه ما هنوز دفن نشده‌اند، به داد ما برسيد. ما نياز به اسلحه و امکانات داريم. ما در راه خدا جان داريم که بدهيم، امکانات دادن جان را نداريم. به خود بياييد. فريادهاي پاسداران از فقدان امکانات، بر ما زمين و زمان را تنگ کرده است.

خستگي زياد مانع از ادامه نوشتن من مي‌شود. ولي باز هم بايد بدانيد که ما شهيدان زنده‌اي هستيم که به نبرد خويش عليه مردگان زنده ادامه خواهيم داد. اگر وساطت کنيد و ما را به حديد خداوند مسلح سازيد، «فضرب الرقاب» خويش را تا سقوط دولت بعث عراق و ديگر زورمندان و قلدران ادامه خواهيم داد و گرنه تا آن زمان مبارزه خواهيم کرد که شهيد شويم و تکليف شرعي خويش را به جاي آوريم.

والسلام
علي شمخاني
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خوزستان

ای کاش در این بیت بسوزم

باز هم شعر زیبایی از سید حمید رضا برقعی در مدح حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)

باشد که در شب شهادتش، نگاهی هم به ما داشته باشد.

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی

حتی اثر وضعی تسبیح و دعا را

بخشیده به همسایه، چه قران کریمی

در خانهء زهرا همه معراج نشینند

آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی

ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم

می سوخت حریم دل مولا چه حریمی

آتش مزن آتش  در و دیوار دلش را

جز فاطمه در قلب علی نیست مقیمی

 ***

حالا نکند پنجره را وا بگذاریم

پرپر شود آن لاله زخمی به نسیمی

اگر پیامبر بود...

ابن ابی الحدید معتزلی یکی از علمای اهل سنت نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم (صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم) در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعداً مانند اسیران دیگر آزاد شد.

ابو العاص به پیامبر (ص) وعده داد که پس از مراجعت به مکه، وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد.

قریش از خروج دختر پیامبر(ص) از مکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار ابن الاسود با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد و به مکه بازگشت. پپامبر (ص) از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»

ابن ابی الحدید می‏گوید:

«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبر (ص) خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعاً اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه (علیها سلام) را ترسانیدند که باعث شد فرزندش را سقط کند، حتماً مباح می‏شمرد.»

اگر مطهری برای ما بود نمی گذاشتیم وقتش به فیش برداری تلف شود

آنچه می خوانید روایت حسین شریعتمداری از واگویه های احسان طبری (یکی از سران حزب توده) در خصوص شهید مطهری و عظمت علمی اوست که در آستانه سالگرد شهادتش تقدیم می شود:

سال های اولیه دهه 60 بود. مرحوم احسان طبری، یکی از چند نظریه پرداز برجسته آکادمی عالمی شوروی که شهرتی جهانی داشت، در پی خیانت حزب توده (که او نیز عضو مرکزیت آن بود) بازداشت شده بود.

او بعد از مدتی، مورد لطف و عنایت خدای سبحان قرار گرفت و در مقابل حیرت محافل آکادمیک و عصبانیت مجامع سیاسی شرق و غرب، به اسلام بازگشت و با جدیتی کم نظیر به نقد و نفی مارکسیسم پرداخت.

در آن هنگام از سوی شهید محلاتی (نماینده امام در سپاه و نیز فرماندهی وقت سپاه پاسداران) برای مباحثه و گفتگو با احسان طبری و برخی دیگر از اعضای مرکزیت حزب دعوت شدم.

مرحوم طبری در جریان این گفتگوها، بارها و به مناسبت های مختلف از استاد مطهری یاد کرد و با قاطعیت گفت که ترور ایشان نمی تواند کار یک گروه بی شعور نظیر گروه فرقان باشد. طبری به جد معتقد بود (و برای اعتقاد خود دلایل و شواهد فراوانی می آورد) که ترور استاد مطهری، طرح و برنامه سازمان سیا و موساد بوده و صرفاً با هدف خشک کردن یکی از چشمه های جوشان معارف اسلامی صورت پذیرفته است.

احسان طبری می گفت: «اگر استاد مطهری به اردوگاه مارکسیسم و یا اردوگاه امپریالیسم تعلق داشت، هرگز اجازه نمی دادیم اوقات گرانبهای این کانونِ تولید فکر و اندیشه، برای انجام اموری نظیر فیش برداری و امثال آن تلف شود. در کجای دنیا برای تولید حرارت، به جای هیزم، مبل های گران قیمت را می سوزانند؟»

برگرفته از مجله یادآور

وحشت از فاطمیه؛ چرا؟

جریان شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یکی از نقاط عطف تاریخ در اثبات مظلومیت و حقانیت شیعه است.

به همین سبب اگرچه داستان تلخ جسارت به آن حضرت از طریق برخی منابع اهل سنت نقل شده است، اما بعضی دیگر از علمای اهل سنت، در نقل این واقعه مسلم تاریخی دست به تحریف های آشکاری زده اند.

از جمله سکونی، یکی از راویان اهل سنت می‏گوید:

«نزد امام صادق (علیه‏السلام) رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق فرمود: «ای سکونی! چرا ناراحتی؟!» گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: «ای سکونی، سنگینی دخترت را زمین بر می‏دارد و روزی او  بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی می‏کند و از رزق شما نمی‏خورد (پس چرا ناراحتی؟)»

سکونی می‏گوید: (با کلمات امام صادق) غمم رفت. آن گاه فرمود:

«چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانی‏اش گذاشت و گویا گریه می‏کرد و فرمود: حال که او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو. او را کتک نزن و نفرینش نکن. چرا که این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی می‏گوید:) همیشه امام صادق اینگونه بود که وقتی نام فاطمه را می‏شنید به یاد جده‏اش و مصیبت های او می‏افتاد و همیشه تذکر می‏داد و می‏گفت: سبب وفات فاطمه آن بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) ...»

تعصب سنی گری، به سکونی با همه وثاقتی که دارد، این اجازه را نداده که کلام امام صادق را به صورت کامل نقل کند و او ذیل کلام امام صادق را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا (علیهاسلام) همان ضرباتی بود که به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد.

چنان که ابا بصیر از امام صادق (علیه‏السلام) به این صورت نقل نموده است:

«سبب فوت فاطمه ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد. پس (فرزندش) محسن را از دست داد و  به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند.)

یک شنبه سیاه؛ بیم ها و امیدها

این روزها سرعت تغییر و تحولات سیاسی آنقدر زیاد شده است که آدم می ماند برای کدامشان حرف بزند و بنویسید.

دم خروس آقایان چنان بیرون زده که حامیان پر و پا قرصشان هم دهان به انتقاد و حتی بد و بیراه باز کرده اند. آخرین دم خروس هم جریان عزل وزیر اطلاعات و فرمان رهبری برای ابقای مصلحی و تلاش آقایان برای ناشنیده ماندن فرمایش رهبری و در یک کلام یکشنبه سیاه بود.

اگرچه منتقدان امروزین دولت، با حمایت های بی ربط و تعریف و تمجیدهای بی حساب و کتاب و رفتارهای بعضاْ خارج از دایره شرع و قانون خود در ۶ سال گذشته، یکی از علل و عوامل وضع موجود هستند اما همین میزان بصیرت و درک نیز اگرچه کمی دیر هنگام اما امیدوار کننده است.

اگر کسی یک سال و نیم پیش حرف های امروزی بعضی از این آقایان می زد، با توهین بی بصیرتی و دنیا طلبی مورد استقبال قرار می گرفت و با تهمت همدستی با جریان فتنه و هم نوایی با بیگانگان بدرقه می شد. اما حوادث آنقدر سریع و پی در پی اتفاق افتاد که همان حرف ها امروز از دهان حامیان دیروزین دولت خارج می شود و البته همان توهین ها و تهمت ها از سوی جریان دست ساز خود آقایان نثارشان می شود.

از طرف دیگر باید مواظب بود که شرایط موجود زمینه ساز خطاهای بزرگ تری نشود. بدون تردید جریاناتی به دنبال سوء استفاده از این شرایط هستند و این امر هوشمندی مضاعفی را می طلبد.

امروز که سایت ها را نگاه می کردم، در سایت جهان مطلبی را از آقای ابطحی دیدم که در عین جالب بودن، نگران کننده نیز بود. متن کامل آن را می آورم. قضاوتش با خودتان:

«یکی از اتهامات همیشگی دولت اصلاحات حاکمیت دوگانه بود.
می گفتند از داخل ایران و از درون حکومت به دنیا پالس داده میشود که مواضع رهبری و رئیس جمهور و دولت متفاوت است و این را بزرگترین حفره برای رخنه دشمنان وعامل طمع آنان معرفی میکردند.
این در حالی بود که جدای از مواضع عده ای افراطی که خود را منتسب به اصلاحات میکردند، حداقل در مواضع علنی آقای خاتمی چنین هیچگاه چنین اتفاقی صورت نگرفته بود که نشان دهد رویاروی رهبری تصمیم و نظر مغایری دارد.
حوادث اخیر سیاسی کشور که سخنان رهبری به مولوی و ارشادی تقسیم شد و رسما اعلام شد که رئیس جمهور میتوانست نظر رهبری را نادیده بگیرد و در ماجرای تغییر وزیر اطلاعات و پذیرش استعفای وزیر توسط رئیس جمهور ومخالفت رهبری، مفاومت علنی ورسمی صورت گرفت و علیرغم اطلاع از نظر رهبری آن را توطئه سازمان یافته علیه دولت اعلام کردند، بیش از هر زمانی اعلام حاکمیت دوگانه است.
آن هم از سوی دولتی که با شعار حمایت رهبری به قدرت رسیده است و کشور هزینه های فراوانی برای آمدن این دولت پرداخت کرده است.
آیا اعلام این حاکمیت دوگانه که نقل تحلیل ها و تفسیر های خبرگزاری ها و رسانه های جهانی شده است غیرت کسانی که آن قدر در دولت اصلاحات برآن میدمیدند را تحریک خواهد کرد؟»

سیب ها روی خاک غلطیدند...

شاید خیلی اهل شعر نباشید. اما این شعر سید حمید رضا برقعی واقعاْ خواندنی است. توصیه می کنم از دست ندهید:

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

 

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

 

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ء ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

هشدار آیت الله مصباح: شدیدترین تهدید اسلام تاکنون؛ نفوذی ها در حال رشد هستند

آیت الله مصباح یزدی در سخنان اخیر خود مطالب مهمی را در خصوص رویکردهای لیبرالی و ملی گرایانه دولت بیان کرده است که جملاتی از آن را با هم می خوانیم:

  • امروزه در دورن جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است، و همان‌طور که در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای انقلاب و اسلام جلوه می‌کند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان می‌کند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌کند.
  • چگونه کسی که در عمرش با عالمی ارتباط نداشته و علاوه بر آن هر روز ضربه‌ای به اسلام می‌زند، می‌تواند برای اسلام مفید باشد، و معلوم نیست چه شده که برخی نیز به آن‌ها دل بسته‌اند!
  • اگر تنبلی کنیم زمانی از خواب غفلت بیدار می‌شویم که تیرگی فتنه همه جا را فراگرفته است و می‌بینیم همان کسانی فتنه را آغاز کرده‌اند که خود پرورش داده‌ایم. این عزل و نصب‌ها از کجا در می‌آید؟ این حرف‌های ملی‌گرایانه و مکتب ایرانی، آن هم در زمانی که نهضت اسلامی در جهان اسلام در حال شکل‌گیری است، برای چیست؟ ملی گرایی و دم زدن از مکتب ایرانی با چه انگیزه‌ای می‌تواند صورت بگیرد؟
  • همان کسانی که از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بودند پس از رحلت ایشان علی علیه‌السلام را خانه‌نشین کردند، و بنی‌امیه که با نام اسلام بر سرکار آمدند کاری کردند که بر همه منابر به لعن علی علیه‌السلام می‌پرداختند و مجاهدان و یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز اعتراضی نکردند؛ پس جای تعجب نیست اگر برخی از یاران امام، روزی علیه اسلام و انقلاب به پا خیزند (همانگونه که سران فتنه گذشته این چنین کردند)، و جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری می‌زنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگ‌تری را به وجود آورند.
  • خطری که من احساس می‌کنم شدیدترین خطری است که تا کنون اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است که در بین خودی‌ها در حال رشد هستند.

یک بام دو هوایی که تمامی ندارد

 

حدود 3 ماه پیش، با اوج گرفتن اعتراضات مردم مصر علیه حسنی مبارک دیکتاتور این کشور، رسانه های حامی دولت با فضاسازی سنگین رسانه ای و طی حرکتی فرصت طلبانه، اقدام به زیر سوال بردن سفر مدت ها قبل لاریجانی به مصر و دیدار او با حسنی مبارک نمودند.

این در حالی بود که این دیدار که بیش از یک سال از آغاز اعتراضات مردم مصر انجام شد، پیش از آن از سوی دیدار دیگر سران عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی از جمله حداد عادل رئیس مجلس هفتم و خاتمی رئیس دولت های هفتم و هشتم نیز صورت گرفته بود. علاوه بر آن که تنها چند ماه قبل از آغاز قیام مردم مصر، دولت با اعزام بقایی معاون رئیس جمهور به مصر تمام تلاش خود را برای از سرگیری روابط با این کشور به کار بست و حتی قرارداد ایجاد خط هوایی بین ایران و مصر نیز نهایی شد. اما هیچ یک از این نکات به نظر آقایان دولت گرا نیامد و مانع از جوسازی های دور از منطق و انصاف آنان نشد.

اما متاسفانه این جریان رسانه ای که در آن روزها با احساس تکلیف فراوان! نسبت به قیام مردم مصر اقدام به زیر سوال بردن سفر دو سال قبل لاریجانی می کرد این روزها در برابر موضع سوال برانگیز رئیس جمهور در مورد دعوت از پادشاه اردن، سکوت کرده و حتی موضع حمایت آمیز اتخاذ می کند.

آقای احمدی نژاد در مصاحبه مطبوعاتی هفته گذشته خود در پاسخ به سوالی در مورد سفر پادشاه اردن به ایران که قرار بود در ایام نوروز صورت بگیرد گفت: «من از رئیس دولت اردن دعوت کردم که به ایران بیاید که وی هم این دعوت را پذیرفت. سفر پادشاه اردن به ایران همچنان به قوت خود پابرجاست و دولت از موضع اصولی خود در ارتباط با سایر کشورها کوتاه نخواهد آمد.»

این در حالی است که رژیم دیکتاتوری حاکم بر اردن، این روزها با سرکوب کردن اعتراضات مردم مسلمان اردن و تلاش در جهت وارد کردن فشار بر دیگر ملت های مسلمان منطقه، خشم و نفرت مسلمانان و آزادی خواهان سرتاسر جهان را به خود جلب کرده و دعوت دیکتاتور این کشور به ایران در این شرایط حساس، می تواند موجب تیره شدن چهره حق طلب و ظلم ستیز نظام اسلامی در انظار و افکار عمومی شود.

علاوه بر آن که بر اساس برخی شنیده ها، دعوت از پادشاه اردن برای شرکت در جشن نوروز نیز با مخالفت و تذکر رهبر انقلاب همراه شده بود.

اگرچه این گونه موضع گیری های یک بام و دو هوا پیش از این هم از سوی حامیان دولت مسبوق به سابقه یوده است، اما تلاش برای تقویت روابط با حاکمان دیکتاتور اردن آن هم در این شرایط در تضاد کامل با منافع ملی است و موضع گیری در برابر آن باید فارغ از دلبستگی های سیاسی و باندی و با در نظر گرفتن آرمان های بلند امام و شهدا و نظام مقدس اسلامی صورت پذیرد.